محل تبلیغات شما

دچار یکنواختی زیادی شدم! صبح زود به زور بیدار شم لباس بپوشم و با یکی از ماشین ها که البته هردوشان همیشه خرابند  برم شرکت تا ساعت 4 و بعد برگردم و خواب بعد از ظهر و الان که افطار و بعدم یکی دوتا فیلم آبکی صدا و سیما و آماده شدن برای خواب! کار هر روز! نه تفریحی! نه شادی! نه امیدی! نه دوست و آشنا و همسایه و قوم و خویشی! یک سالی هست زندگیم اینجوری شده! چیزی که تمام عمر ازش متنفر بودم سرم اومده و دست و پا زدن توی این شرایط هم بیشتر باعث فرورفتن میشه تا نجات یافتن! همیشه خدا برای انجام کارای دلخواه یه مقدار پول کم دارم! یادمه برای خرید فرش، برای لباسشویی، برای تلوزیون، یخچال، یه کتابخونه کوچیک، چاپ کتاب، خرید ماشین، و جابجایی خونه به یه جای بهتر همیشه یه مقدار کمی پول کم داشتم که نتونم انجامشون بدم! الان اوضاعم خیلی بهتره! اما فکر که میکنم میبینم 5 سال پیش با اینکه یک دهم پول امروز رو نداشتم بهتر میخوردم و میپوشیدم و بهتر میگشتم و خوش تر بودم! چه اتفاقی افتاده نمیدونم! شاید اقتضای پاگذاشتن به بالای سی سالگیه! به هر حال! دور و برم رو که نگاه میکنم میبینم من تنها اینجوری نیستم! خیلیا درگیر این تفکرات هستن! اما خداقل دو نفر توی شرکت داریم که به نظرم اصلا درگیر این مسائل نیستن و واقعا دارن خوش میگذرونن! بعد نماز یک ساعت تو نمازخونه میشینن و بدون رعایت فضا و این که دیگران ممکنه مشغول نماز باشن، هرچه به دهنشون میاد میگن و میخندن و اتفاقا من یکی هم سر نماز فقط میخندم به چرت و پرتاشون! نه اینکه آدمای بی ادبی باشن! اصلا! خیلی هم باشخصیتن! حداقل میدونم چند نفر پشت سر یکیشون نماز میخونن و اقتدا میکنن! اما خب زندگی رو هم به بازی گرفتن و نذاشتن شرایط امروز بهشون غلبه کنه! کاش منم ذره ای از شخصیت اونارو داشتم و جلوی این بحرانی که بهش گرفتار شدم می ایستادم! 

شبا که ما میخوابیم آقا پلیسه هم میخوابه

دهه شصتی های بدبخت!!!

برداشت گندم از مزرعه نمونه کرج، 12 تن گندم در هکتار

هم ,یه ,نماز ,پول ,یکی ,رو ,میکنم میبینم ,درگیر این ,پول کم ,یه مقدار ,اصلا درگیر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها