محل تبلیغات شما

اون زمان، روستا هنوز موبایل که هیچی، تلفن هم نبود! مردم توی خونه ها تلفن نداشتن! یه مخابرات داشتیم و یک بلندگو که تو بلندترین نقطه روستا روی پشت بوم خونه حاج آقا خان توی قلعه بالا نصب شده بود. اگر کسی از مشهد یا شهرستان با خانواده اش کار داشت باید زنگ میزد مخابرات و میگفت با خانواده فلانی کار دارم. مخابرات از طریق بلندگو اسم اون خانواده رو صدا میزد و دقیقا میگفت: "خانواده آقای فلانی مخابرات". یکی از اعضای خانواده که وقت آزاد داشت و پای رفتن باید راه میفتاد و حدود دو کیلومتری پیاده روی میکرد تا برسه به مخابرات و اونجا مینشست تا طرف دوباره زنگ بزنه. تماس که برقرار میشد فرد باید میرفت داخل کابین مخابرات و 5 دقیقه با طرفش صحبت میکرد و با اتمام تماس، مسیر رفت رو دوباره به خونه برمیگشت. این بود داستان یک تماس ساده تلفنی در حدود 20 سال قبل! امروز چوپان های ما در بیابانهای تخته بالا نیمه شب توی نمد لم میدن و با گوشی بصورت زنده ایشالا که شبکه خبر رو چک میکنن فقط! و با فشاردادن سه دکمه، با خانواده، فرزندان و دوستانشون در روستا صحبت میکنن. طی بیست سال، چه اتفاقها که نیفتاد! ما در تیزترین لبه تاریخ رشد یافتیم! از عهد تیله بازی و دانه خرما بازی و سر نوشابه بازی و سگ گرگ بازی تا عصر اینترنت و موبایل و اپلیکیشن و شبکه های اجتماعی! و در ادامه خدا میداند که چه ها نخواهد شد!

شبا که ما میخوابیم آقا پلیسه هم میخوابه

دهه شصتی های بدبخت!!!

برداشت گندم از مزرعه نمونه کرج، 12 تن گندم در هکتار

مخابرات ,خانواده ,بازی ,رو ,یک ,توی ,مخابرات و ,بازی و ,و با ,ما در ,با خانواده

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها